گزارش|۱۰ سال پس از انقلابهای عربی؛ شعلههای خشمی که خاموش شدنی نیست
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۹۴۱۰۵
ملتهای عربی که با ایستادگی برابر صلح رژیمهای دیکتاتورشان با رژیم صهیونیستی ثابت کردند روحیه بیداری اسلامی در آنها زنده است، با بهرهگیری از تجارب گذشته اینبار میتوانند نتیجه متفاوتی رقم بزنند. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، مهمترین ویژگی کشورهای پادشاهی خلیجفارس این است که آنها جمهوری نیستند و لازم نیست با پارادوکسهای جمهوری در کشور، خودشان را وفق دهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
آغاز موج بیداری اسلامی
در همین زمینه انقلاب های عربی موجی بود که 10 سال قبل بیشتر کشورهای عربی را تحت تاثیر قرار داد. بیشتر، کشورهایی تحت تاثیر این موج قرار گرفتند که نظام جمهوری موروثی داشتند یا حداقل در لفظ از واژه جمهوری استفاده میکردند. تونس، مصر، لیبی و یمن همگی به عنوان جمهوریهای مردمی اداره میشدند.
در ژانویه و فوریه سال 2011 اعتراضات در تونس و مصر دست آخر به سقوط رژیم سیاسی در این دو کشور در شمال آفریقا ختم شد. نخستین جرقه های اعتراض در دسامبر 2010 در تونس با خودسوزی جوانی 26 ساله به نام «محمد بوعزیزی» زده شد. این خودسوزی منجر به جریانی اعتراضی فراگیر در تونس شد که رسانهها آن را با عنوان «انقلاب یاس» پوشش دادند. دولت تونس تلاش کرد تا این شورش را با به کار بردن زور و سرکوب در خیابانها آرام کند اما جریان مخالفتها به مراتب قویتر از نیروهای سرکوبگر بود. در نتیجه «زین العابدین بن علی» مجبور شد تونس را پس از 24 سال تکیه بر منصب ریاست جمهوری در ژانویه سال 2011 ترک کند. در دسامبر سال 2011 نخست وزیر و رئیسجمهوری که منتخب مردم بودند در تونس روی کار آمدند.
در آستانه سالگرد انقلاب مردم تونس|«بن علی» در آتش خودسوزی «البوعزیزی» سوختالمرزوقی: موج سوم انقلابهای عربی در راه است
اواخر ژانویه سال 2011 این اعتراضات به مصر سرایت کرد و طی یک سال به لیبی و تونس و بحرین منتقل شد.
نقاط مشترک بیداری اسلامی در همه کشورهای عربی
این جریان در همه کشورهای عربی چند نقطه اشتراک مهم داشت:
-همه کشورهایی که در آنها انقلاب یا بیداری اتفاق افتاد، تحت حاکمیت رژیمهایی دیکتاتور (اعم از نظامی و غیرنظامی) بودند و در هیچ یک، مردم، در حاکمیت بر سرنوشت خود و تقسیم ثروت کشور، نقشی نداشتند.
-اکثر مردم در این کشورها، شهروندانی درجه دو و درجه سه محسوب می شدند و تنها عدۀ معدودی که اغلب نزدیک به نظام پادشاهی بودند موقعیت قابل قبولی داشتند. فقر و تنگدستی، عاملِ اصلی انقلاب نبود، بلکه عزت لگدمال شده، منشأ خیزش بود. به عنوان مثال، محمد بوعزیزی که به عنوان آغازگر انقلاب تونس به شمار میرود، سالها مانند سایر مردم، طعم فقر و نداری را چشیده بود اما دم بر نیاورده بود، اما وقتی یک پلیس به او کشیده زد، پایمال شدن عزت نفسش را تاب نیاورد و آتش به پیکر خود زد تا به نمادی برای آتش خشم مردم تونس تبدیل شود. در بحرین نیز، با وجود آنکه فقر و نداری به سبب سیاست طائفهای حاکمان، بر مردم چیره است، اما رهبران انقلابی که در 14 فوریه 2011، علیه آل خلیفه به پا خاستند، افرادی تنگدست نبودند.
-حاکمانی که در کشورهای آنان انقلاب به پا شد، به غرب و به ویژه به آمریکا و رژیم صهیونیستی وابسته بودند و حتی برخی از آنان (مصر، بحرین و تونس)، محرمانه با رژیم صهیونیستی رابطه داشتند و این دلیل دیگری است که ثابت میکند انقلاب در این کشورها، برای امور مادی نبود، بلکه برای بازیابی عزت و کرامت از دست رفته بود و از وجدان و فطرت ملتهای لگدکوب شده برمی خاست.
-همه حکامی که در برابر انقلاب ملت خود ایستادند، رژیم هایی متخاصم با اسلام، بیداری اسلامی و خیزش آزادی خواهی قومی و ملی داشتند و با توجه به سازمان یافته بودنِ اسلامِ سیاسی و بیداری اسلامی که نمونۀ آن پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به سال 1357 بود، حکام مستبدِ این کشورها، از تکرار این تجربه بیمناک بودند و به همین سبب، بیداری اسلامی و اسلام سیاسی را به عنوان هدف نخست خود در سرکوب مردم درنظر می گرفتند.
-سقوط رژیم های دیکتاتوری، سبب روی کار آمدن سازمانها و گروههای دارای رویکردهای اسلام سیاسی و بیداری اسلامی شد به این ترتیب، انقلابها در کشورهای عربی، رنگی اسلامی به خود گرفت و این مساله، در عین حال که نقطه قوت این انقلابها به شمار می رفت، کمینگاهی برای این انقلابها بود.
-غرب، نمی توانست موضعی آشکار در قبال این وقایع اتخاذ کند. دست نشانده های آنان، یکی پس از دیگری در حال سقوط بودند و آنان نمی توانستند در برابر خیزش میلیونی مردم کاری از پیش ببرند، چرا که آنها، سالها شعار دموکراسی، برابری، حقوق بشر و... سر داده بودند و اکنون، دموکراسی، اژدهایی شده بود که مارهای دست ساز آنان را می بلعید.
-برای مردم و انقلابیون ثابت شد که قدرت آن ها، بیش از قدرت حاکمان طغیانگر است، زیرا آتشِ خشم جمعیت مردمی، در چشم به هم زدنی هیمنه ساختگی حکام دیکتاتور در این کشورها را خاکستر کرد. رژیم زین العابدین بن علی در تونس و رژیم حسنی مبارک در مصر، در مدتی کمتر از یک ماه در 14 ژانویه و 11 فوریۀ سال 2011 از هم پاشیدند.
-همه انقلابهای بهار عربی یا بیداری اسلامی، مسالمت جویانه بود و از شیوههایی که ملت های جهان در اعتراض به کار می بردند، تعدی نمیکرد مگر در مواردی ناچیز که آن هم به سبب درگیر شدن عناصر حکومتِ مستبد با مردم و واکنش مردمی به آن ها شکل گرفت.
نقش مخرب آمریکا در تحریف انقلاب عربی
آمریکا همواره در دهههای گذشته تلاش میکرد تا برای بازسازی قدرت و نفوذش در منطقه با تکیه بر متحدان خود درجهان عرب به ویژه در مصر، اردن و عربستان از تشکیل خاورمیانه اسلامی که آن را مغایر با منافع منطقهای خود ارزیابی میکرد مقابله کند و جبهه ضد صهیونیستی در منطقه را که از ایران، سوریه، لبنان و حماس تشکیل میشد را متلاشی کند.
با شروع انقلابهای عربی در تونس و پس از آن مصر و حذف مهرههای آمریکایی و صهیونیستی یکی پس از دیگری از راس حکومتهای عربی در خاورمیانه شکست پروژه های صهیونیستی و آمریکایی بیش از پیش خود را به جهانیان و حتی خود آمریکا و اسرائیل نشان داد و ترس و نگرانی شدیدی را در آنها ایجاد کرد به گونه ای که از نظر بسیاری تحلیلگران آمریکا و اسرائیل بازندگان اصلی تحولات جهان عرب محسوب میشدند.
نوع مداخله آمریکا در خیزشهای هر یک از این کشورها متفاوت بوده و هدف اساسی آن، انحراف خیزش های مردمی و حفظ منافع خود در منطقه استراتژیک خاورمیانه بود. تلاش برای حفظ حکومت بحرین از طریق سرکوب انقلابیون، نفوذ در انقلاب مردم یمن و حفظ ساختار سیاسی قبلی و جایگزینی فرد مورد نظر خود به جای عبدالله صالح، مداخله نظامی در لیبی، جلوگیری از حضور پرقدرت اسلامگرایان در تونس و استفاده از بقایای رژیم گذشته مصر در ساختار فعلی این کشور از مهمترین اقدامات آمریکا در برخورد با انقلابهای اخیر خاورمیانه بوده است:
- آمریکا در مراحل اولیه انقلاب مردمی در مصر، ضمن باثبات خواندن کشور مصر، از حسنی مبارک دعوت کرد تا اصلاحات مورد نظر معترضان را انجام داده و از اقدامات خشونتآمیز علیه تظاهرکنندگان پرهیز نماید، اما پس از آنکه، امید خود را از ادامه حکومت مبارک از دست داد، تلاش نمود تا ضمن حفظ ساختار سیاسی قبلی، از انتقال قدرت به طنطاوی حمایت کند.
- حمایت از احزاب سکولار در انتخابات تونس، یکی از مهمترین مداخلههای آمریکا در جریان انقلاب این کشور بوده است.
- نوع مداخلهگری آمریکا در لیبی به صورت نظامی بوده است. لیبی یکی از مناطقی است که عناصر فراری داعش از سوریه به آنجا منتقل میشدند. این کشور بستر خوبی برای استقرار گروهکهای تروریستی داشت. می توان حدس زد که انتقال آنها به لیبی برای انجام حملاتشان در اروپا بوده است.
آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس فرصتی را برای حفتر فراهم کردند که به طور کامل بر دولت لیبی تسلط داشته باشد. آمریکا دارای نیروهایی هرچند محدود در طرابلس بود که اقدام به خروج این نیروهای از این منطقه کرد. ژنرال خلیفه حفتر پس از حرکت نیروهای خود به سمت طرابلس، اعلام کرد که آمریکا و هم پیمانانش این منطقه را تخلیه کردهاند.
- حمایت آشکار از سرکوب انقلابیون بحرین و موافقت با حضور نظامی عربستان سعودی و برخی کشورهای عربی حوزه خلیجفارس به منظور خاتمه جریان اعتراضهای مردمی، موضع اصلی آمریکا در مقابل قیامهای بحرین بود.
-در خصوص یمن نیز آمریکا، پس از قطع امید از انجام اصلاحات مورد نظر توسط صالح، به طور مخفیانه، سیاست خود را در قبال یمن تغییر داد و با کمک عربستان سعودی و شورای همکاری خلیجفارس، زمینه انتقال قدرت از دیکتاتور یمن به معاونش را فراهم کرد که جنگ ویرانگر یمن در 2015 را به دنبال داشت.
به طور کلی میتوان گفت که راهبرد اصلی مقامات ارشد واشنگتن، پس از شکست سیاست مهار جنبش و قیامهای مردمی در خاورمیانه عربی، بر هدایت و کنترل قیامهای مردمی با هدف روی کار آوردن رهبران همسو و یا دست کم، ممانعت از روی کار آمدن رهبران انقلابی و غربستیز تعلق گرفته بود. برای نمونه، باراک اوباما، رئیس جمهور وقت آمریکا و هیلاری کلینتون، وزیر خارجه دولت وی در واکنش به انقلاب مردم مصر مطرح نمودند که از راهبرد «دموکراسی هدایت شده» یا «دموکراسی کنترل شده» استفاده خواهند نمود. بدین معنا که آمریکا برقراری دموکراسی در مصر را زمانی خواهد پذیرفت که در چارچوب منفعت و امنیت ملی آمریکا باشد.
گزارش|رژیمهای عربی در عادیسازی روابط با اسرائیل به کجا میرسند؟چالشهای عربستان در بیداری اسلامی اعراب
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به خصوص عربستان با توجه به ماهیت حکومتشان که حکومتهای موروثی و پادشاهی و مبتنی بر مشروعیت سنتی هستند، طبیعی بود که در مقابله با موج انقلاب و تحولاتی که در صدد ایجاد حکومتی با ماهیت تجدیدنظرطلبانه که مبتنی بر تغییر معادلات موجود باشد موضع گیری کنند. یکی از خواسته های اصلی انقلابیون در تونس، مصر، لیبی و دیگر کشورها، کنار رفتن دیکتاتورهایی بود که یا به نام رئیس جمهور و یا به نام پادشاه قدرت را در اختیار گرفته و حاضر به سهیم کردن دیگران در قدرت و گردش نخبگان نبودند. از این روست که یکی از اصلیترین خواسته معترضین اصلاحات سیاسی و انجام انتخابات دموکراتیک در کشور بوده و هست. بنابراین شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی با توجه به مشابه بودن ساختارهای سیاسی، پایههای حکومت خود را در مقابل تحولات بهار عربی و تمایلات دموکراسی طلبانه و آزادی خواهانه مردم منطقه متزلزل یافته و در جهت مقابله با آن واکنش نشان دادند.
-ترس از ورود موج انقلاب عربی: در بحبوحه انقلاب عربی بررسی اوضاع داخلی عربستان سعودی نشان می داد که این کشور هم در معرض طوفانهای تغییر قرار دارد و نمیتواند استبداد کنونی را تحمل کند. سران آل سعود که مدعی بودند تخت حکومتی شان از تغییر و تحولات ناشی از بهار عربی مصون است با چالشهای بسیاری دست و پنجه نرم میکردند. فقر، بی عدالتی، اندیشه استبدادی و اختلاف در دستگاه حکومتی باعث شده بود که هر روز این کشور شاهد تظاهرات مردمی باشد که بخشی از این اعتراضها مذهبی بود. این اعتراضات عمدتاً در مناطق شیعه نشین قطیف، عوامیه و عموماً در شرق عربستان سعودی صورت میگرفت که با سرکوب گسترده مواجه شد و رژیم آل سعود در کشتار و بازداشت معترضان به کودکان و نوجوانان هم رحم نکرد. بخش دیگری از این اعتراضات سیاسی بود که در ریاض، جده، مکه و مدینه اتفاق افتاده است که بیشتر مربوط به بازداشتهای افراد است. این مسائل میتوانست پتانسیلی را ایجاد کند که قابلیت تبدیل به یک جریان سیاسی جامع داشته باشد که خطری برای رژیم سعودی محسوب میشد.
-تقابل مستقیم با انقلاب بحرین: خاندان سلطنتی حاکم بر بحرین و متحد نزدیک به سعودی، برای مقابله با اعتراضهایی که روز به روز گسترده تر میشد، درخواست کمک کرده بود. لذا سعودیها از همان آغاز اعتراضات مردم، خواستار سرکوب آن بودهاند. چرا که انقلاب مردم بحرین میتواند برای شیعیان عربستان نیز الهام بخش باشد. بخصوص که بعد از تشکیل دولت شیعی در عراق، عربستان این قیام را در چارچوب ژئوپلیتیک شیعه تفسیر میکند. مقامات عربستان با فرستادن نیروی نظامی به بحرین این خواسته خود را بیشتر نمایان کردند. از سوی دیگر مقامات سعودی تلاش میکردند تا با فرافکنی مسائل داخلی خود از انجام اصلاحات و ایجاد تغییرات در نظام سیاسی خود اجتناب ورزند.
-مداخله سیاسی در یمن و نتایج آن: آغاز بحران فراگیر یمن که با سقوط مبارک در مصر همراه شد، نگرانیهای گستردهای را در ریاض برانگیخت. سعودیها پس از سرکوب اعتراضات داخلی بحرین، باز هم در چهارچوب شورای همکاری،شروع به مداخله در امور داخلی یمن جهت سرکوب کردن انقلاب مردمی شد. محور سیاست سعودیها در یمن، برقراری ارتباطی قوی با رهبران اپوزیسیون یمن برای کنترل اوضاع آن کشور، پس از کنارهگیری عبدالله صالح بود . در واقع سعودیها با قدرتمندترین رهبران اپوزیسیون حزب اسلامگرای اصلاح ارتباط محکمی برقرار کردند که به دنبال این مداخلات جنگ خونین یمن را در سال 2015 به راه انداختند.
-پروژه تجزیه لیبی: در لیبی نیز همزمان با موج بهار عربی، جنگ داخلی بین قبایل و گروههای طرفدار اخوان المسلمین، سلفیها و....شکل گرفت و خبرهایی مبنی بر توافق چند کشور از جمله عربستان برای تجزیه لیبی شنیده شده بود. در این توافق صورت گرفته قرار بود که منطقه نفت خیز برقه به مصر داده شوند تا حکومت کودتا بتواند به درآمد بیشتری دست یابد.
نقش امارات در سرکوب انقلاب عربی
در مصر، امارات متحده عربی با اعلام حمایت از کودتای نظامی علیه رئیس جمهوری منتخب غیرنظامی، این کودتا را با بیش از هفت میلیارد دلار تثبیت کرد و تا حد زیادی اقتصاد مصر را با راه اندازی طرح های استراتژیک در دست گرفت و مصر را به تبعیت خود در آورد و برای انتقام از مردم مصر و انقلابشان در سد النهضه سرمایه گذاری کرد.
اما در یمن، امارات ابتدا با تشکیل شبه نظامیان مسلح در جنوب این کشور شورشی را علیه دولت مستعفی به راه انداخت و با ترور رهبران، سیاستمداران و نخبگان یمنی، عملا آینده این کشور را به چالش کشید. ابوظبی هم اکنون نیز با حمایت نظامی، سیاسی و رسانهای از شورای انتقالی جدایی طلب در یمن به دنبال تحقق اصلی ترین هدف خود یعنی تقسیم این کشور است.
در سودان نیز امارات در آغاز انقلاب از «عمر البشیر» رییس جمهوری مخلوع سودان حمایت کرد و چندی نگذشت که برای تکرار تجربه مصر در این کشور گام برداشت و با حمایت از دولت چیگرا نظامیان را بر سرکار آورد تا در مقابل از غارت منابع طلای این کشور توسط ابوظبی چشم پوشی کنند.
چه بسا کشور سودان که مشرف به دریای سرخ است و در همسایگی اتیوپی قرار دارد، بهترین گزینه برای تحقق نقشه راه مورد نظر امارات باشد ولی کشور لیبی که واقع در منطقه مدیترانه است از دخالتهای امارات بی بهره نماند. امارات با بازگرداندن ژنرال بازنشسته لیبی از آمریکا و حمایت 10 میلیارد دلاری از او برای براندازی انقلاب گام برداشت و برای تحقق این ماموریت مزدورانی از فرانسه، سودان و چاد در اختیار او گذاشت.
در این میان تونس نیز از دخالت های امارات بی نصیب نبود. نقشه امارات برای پایان دادن به انقلاب مردم تونس هم اکنون نیز در جریان است.
در سوریه نیز حضور امنیتی امارات قوی بود. ابوظبی توانست با توجه به شرایط مالی گروههای افراطی در میان آنها رخنه کند و آنها را علیه یکدیگر بشوراند. در واقع میتوان گفت امارات با پول خود سوریها در کشته شدن حدود نیم میلیون نفر، زخمی شدن یک میلیون سوری و آوارگی حدود 6 میلیون تن از آنان نقش داشت.
آغاز موج جدید انقلاب عربی
از اواسط سال 2019 کشورهای خاورمیانه و خلیجفارس بار دیگر شاهد موج جدیدی از اعتراضها و درخواستها بودند. در نتیجه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فساد بار دیگر مردم در عراق، لبنان، سودان، الجزیره، اردن و مصر به خیابان ها آمدند. در الجزایر، سودان و اخیرا در لبنان مهمترین درخواست و اعتراض مردم در نتیجه آشفتگیهای سیاسی و شکاف در داشتن برخی امتیازهای شهروندی به وجود آمد.
به گفته «مروان معاشر» معاون مطالعات بخش خاورمیانه بنیاد «کارنگی» و نویسنده کتاب «دومین بیداری عربی و مبارزه برای چندجانبه گرایی»، تمرکز موج جدید همچنان روی همان خواستههای اولیه موج اول بیداری عربی قرار گرفته است. اما معترضها این بار از اشتباهات خود درس گرفتهاند و برای دستیابی به تغییرات واقعی رنگ و بوی پایدارتری به اعتراضات خود دادهاند.
مقدمهچینی برای خیزش جدید ملتهای عربی پس از سازش رژیمهای دیکتاتوری با صهیونیستها
اما در دوره اخیر و همزمان با حرکت عادیسازی کشورهای عربی به ویژه در منطقه خلیج فارس با رژیم صهیونیستی که با اعتراضات و خشم گسترده مردمی همراه است و پویشهای ملی که در داخل و خارج از این کشورها ضد نظام آنها به راه افتاده، مقدمهچینی برای موج تازه بیداری اسلامی در قالب استراتژی و اهداف جدیدتر احساس میشود. ملتهای عربی که از دهههای گذشته تاکنون ضربات بیشماری از مداخلههای آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه عربی و ضعف نظامهای پادشاهی و دیکتاتوری خود دریافت کردهاند، اکنون خود را در معرض تهدید سلطه کامل آمریکاییها و صهیونیستها میبینند. بنابراین اگر موج اول انقلاب عربی در اعتراض به فساد و اوضاع سخت معیشتی و با هدف دستیابی به حقوق طبیعی ملتها آغاز شد، اکنون همین مردم هویت و سرزمینشان را در خطر میبینند.
اعتراضات مردمی سال گذشته که در سراسر منطقه عربی با هدف بهبود اوضاع معیشتی انجام شد-هرچند که همانند دوره گذشته با ورود و تحریک بازیگران خارجی به ویژه محور آمریکایی-سعودی-صهیونیستی بعضا منحرف شد، و نیز خیزشهای ملی عربی در رد توافقهای صلح با رژیم اشغالگر صهیونیستی نشان میدهد که روحیه بیداری و انقلاب در جوامع عربی از میان نرفته و هر زمان که این ملتها در معرض استعمار و استبداد قرار بگیرند، فعال میشود. اما این بار مردم جهان عرب با بهرهگیری از تجربههایی که مسیر انقلابشان را در ده سال گذشته به انحراف و ناکامی کشاند، میتوانند نتیجه متفاوتی رقم بزنند.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: بیداری اسلامی رژیم صهیونیستی عربستان سعودی کشورهای عربی انقلاب عربی انقلاب مردم انقلاب ها خلیج فارس بهار عربی مورد نظر سعودی ها روی کار سال 2011 ملت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۹۴۱۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
به پرورش ورزشکار المپیکی بیتوجهی کردهاند/ روال برگزاری مجامع انتخاباتی قطع شدنی نیست
جواد محمدی سکاندار ورزش و جوانان استان اصفهان در گفتوگو با ایمنا از وضعیت امور هیئتهای ورزشی استان اصفهان تا وضعیت سهمیه و حضور ورزشکاران استان در المپیک پاریس میگوید همچنین از کم کاری مسئولین پیشین برای پرورش ورزشکاران المپیکی گلایه دارد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، جواد محمدی، مدیر کل ورزش و جوانان استان اصفهان، اردیبهشتماه ۱۴۰۱ به عنوان سکاندار ورزش استان انتخاب و معرفی شد و اکنون دو سال از حضورش در اداره کل ورزش و جوانان میگذرد. وی سابقه مدیریت در باشگاه ذوبآهن، اداره ورزش و جوانان شهرستان خمینیشهر و داوری در سطوح بالای فوتبال کشورمان را در کارنامه خود دارد.
محمدی که دوسالی است مدیریت ورزش و جوانان استان را در دست دار طی روزهای گذشته با حضور در خبرگزاری ایمنا پاسخگوی سوالات خبرنگاران بود. حمایت از ورزشکاران اصفهانی برای حضور موفقتر در آوردگاههای مختلف از جمله المپیک، وضعیت تخصیص اعتبار به هیئتهای ورزشی، تسهیلگری اداره کل ورزش و جوانان استان برای حمایت از باشگاههای بزرگ استان، آخرین وضعیت ساماندهی هیئتهای ورزشی استان اصفهان محورهای اصلی این گفتوگو بود و از قضا نیز مصاحبه در روز معلم انتشار یافت تا بیارتباط با سبقه فرهنگی محمدی نباشد.
ایمنا: وضعیت مجامع انتخاباتی هیئتهای ورزشی استان اصفهان چگونه است؟
محمدی: بنا بر برنامه ریزی صورت گرفته قرار بر این بود در پایان سال ۱۴۰۲ مجامع انتخاباتی هیئتهای ورزشی باقی مانده برگزار شود، اما با توجه به تعدد برنامهها و ترافیک کاری قبل از سال جدید نتوانستیم هدفی که داشتیم را محقق کنیم.
تعداد مجامع انتخاباتی هیئتهایی که تاکنون برگزار شده قابل توجه است. مجمع انتخابات رئیس هیئت کارگری، بیستوپنجمین مجمعی بود که از زمان حضور من در اداره کل، برگرار شد. اگر بخواهیم بر اساس میانگین روزشمار بگوییم هر ۲۴ روز یک مجمع برگزار شده است و قطع به یقین در روزهای آینده نیز چهار یاپنج مجمع دیگر برگزار خواهد شد تا بخش عمده کار مان در این حوزه سامان پیدا کند.
هرچند روال برگزاری مجامع انتخاباتی هیچ موقع قطع شدنی نیست زیرا عمدتاً دورهای چهارساله تمام میشود یا بنا به دلایل مختلف مجبور به برگزاری فرایند مجمع جدیدی میشویم. طبق جدولی که وجود داریم در سال ۱۴۰۳ نیز دورهای چهارساله چندین هیئت ورزشی به اتمام میرسد که باید در روند انتخابات قرار بگیرند.
قطعاً در یک ماه آینده مجوز و فراخوان ثبت نام این تعداد هیئت ورزشی با هماهنگی فدراسیون مربوطه پیگیری میشود. بعضاً سنوات مدیریت به شکل سرپرستی چند هیئت بیش از حد معمول شده است که در اولین فرصت جمع بندی میشوند.
برگزاری مجمع انتخاباتی صرفاً در اختیار اداره کل نیست. اداره کل در همه مجامع نائب رئیس بوده و رئیس مجمع رئیس فدراسیون است. گاهی اوقات رئیس مجمع در تاریخ پیشنهادی حضور ندارد تا جلسه برگزار شود یا هماهنگیهای لازم با تاخیر انجام میشود. تمام تلاش ما بر این است تا تحت هر شرایطی سریعاً به اوضاع هیئتها رسیدگی شود زیرا هر هیئتی که تکلیف رئیس و سکاندارش مشخص شود، برنامهریزی برای آن رشته ورزشی بهتر و نتیجه بخشتر صورت میگیرد.
زمانی که یک فرد بداند چهار سال مدیریت امور هیئت را در اختیار دارد قطعاً با برنامه جدی و مدونتر مسائل را دنبال کرده و تیم مدیرتی قوی را کنار خود نگه میدارد تا طبق برنامه پیش رود همچنین ورزشکاران، قهرمانان و اهالی آن رشته ورزشی تکلیف خود را بهتر میدانند.
ایمنا: با توجه به نزدیکی زمان المپیک پاریس، وضعیت نمایندگان استان اصفهان برای کسب سهمیه و مقام در المپیک چگونه است؟
محمدی: ستاد رسیدگی به امور ورزشکاران در المپیک و پارالمپیک مدتی پیش تاسیس شد. همه ورزشکاران و هیئتهای ورزشی که ورزشکار المپیکی یا کسب سهمیهای دارند، در حال فعالیت هستند و جلسات هماهنگی به طور منتظم برگزار میشود.
تقریباً تا به این لحظه ۳۲ ورزشکار در کشور کسب سهمیه قطعی حضور در المپیک ۲۰۲۴ را داشتهاند که سهم استان اصفهان دو نفر از این تعداد کل سهمیه های کسب شده یعنی دو برابر سرانه عدد استانها در کشور، است. تعدادی ورزشکار با شرایط خوب در دروازه کسب سهمیه هستند و قطعاً چهار ورزشکار المپیکی دیگر از استان اصفهان به کاروان اعزامی کشور اضافه میشوند که آمار خوبی برای استان محسوب میشود.
هرچند انتظار حضور ورزشکاران بیشتری از استان در تیم اعزامی به پاریس را داشتیم ولی چند تن از ورزشکاران با بدشانسی و مصدومیت مواجه شدند. به شخصه امید زیادی برای حضور رسول معتمدی، در المپیک داشتم و حتی رئیس فدراسیون نیز شانس زیادی برای وی قائل بود اما متاسفانه مصدومیت گریبان معتمدی را گرفت و نتوانست به سهمیه برسد.
تلاش ما بر این بوده است که ورزشکارانی که در شرایط کسب سهمیه هستند از همه ابعاد معنوی و مادی در بهترین شرایط مورد حمایت قرار گیرند. مرتباً با روسای فدراسیونهای در ارتباط هستیم. البته بخش عمده حضور در الپیک به آمادگی و تلاش ورزشکاران باز میگردد که در فرصت باقی مانده تا المپیک به چه شکل آمده شده و تمرین میکنند تا سهمیه ایشان قطعی شود.
بزرگترین آوردگاه ورزشی در دنیا المپیک و آرزوی هر ورزشکاری حضور در این میدان است. در استان باید در گذشته برای بعضی از رشتههای ورزشی سرمایه گذاری میشد تا امروز در المپیک نماینده داشته باشیم. اگر نگاهی به قبل داشته باشیم، متوجه میشویم ورزشهای کشتی و وزنه برداری، ورزشهای شانس کسب سهمیه و مدال آور کشورمان در ادوار مختلف المپیک است.
کاروان کشتی ایران همیشه در المپیک مدال آور بوده و در همه اوزان ورزشکار اعزامی داشته است. سالیان سال است کشتی استان اصفهان در شرایط و وضعیت مطلوبی قرار نداشته و اکنون در حال پیریزی برای سالهای آینده است پس نباید انتظار نماینده المپیک پاریس را از کشتی اصفهان داشت.
ایران در رشته تکواندو همیشه مدال آورد بوده و نماینده داشته. هادی ساعی رئیس فدراسیون تکواندو، یک مدال آور المپیکی است، اما ما در تکوانو چه کار کردیم؟ بذر پرورش ورزشکار برای حضور در المپیک باید در ادوار مختلف کاشته شود تا به مرور زمان به ثمر بنشیند و المپیکی پر بار داشته باشیم.
اینکه کجای کار ایراد داشته و چه موضوع و شخصی در گذشته کم کاری کرده است تا این نتایج کسب شود را نمیدانم. حضور یک ورزشکار در المپیک به یک سال یا دوسال حضور من یا شخص دیگر نیست بلکه برای حضور یک ورزشکار در این آوردگاه باید حداقل چهار یا پنج سال به طور جدی سرمایهگذاری کرد تا در آوردگاههای بین المللی، جهانی و آسیایی شرکت کند و ضمن محک خوردن و حضور در شرایط جدی حس درونی و امید انگیزه برای فتح بالاترین فله ورزش دنیا را پیدا کند.
در فاصله زمانی یک یا دو ساله مگر یک ورزشکار فوق العاده نخبه بتواند خود را به حد کمال برساند تا به المپیک راه پیدا کند. به شخصه حضور ذهن ندارم که حداقل در ورزش اصفهان چنین ورزشکاری راهی المپیک شده باشد.
اگر شورای بینالمللی المپیک موافقت کند برخی رشتهها همچون اسکیت و ووشو به المپیک اضافه شود، قطعاً تعداد ورزشکاران استان اصفهان از مجموع انگشتان دست فراتر میرود. در رشتههایی همچون دوومیدانی، وزنه برداری و تکواندو باید کارهای ویژه تری صورت بگیرد زیرا میتوانیم شانسهای بهتری در آینده داشته باشیم.
دغدغه اصلی من در این مدت دوساله که خدمت رسان جامعه جوانان و رزشکاران هستم، ایجاد و تزریق انگیزه در ورزشکاران بوده است. تلاش کرده ام ورزشکاران را ببینم و از نظر مادی و معنویی مورد حمایت قرار دهم. آمار و ارقام نیز نشان از این موضوع دارد.
ایمنا: نقش باشگاههای بزرگ سپاهان و ذوبآهن در اعتلای ورزش استان اصفهان را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمدی: در کنار دو باشگاه سپاهان و ذوبآهن باید نام گیتیپسند را نیز قرار دهیم زیرا باشگاه کاملاً خصوصی و موفقی است که در چندین رشته تیم داری میکند. باشگاههای خصوصی دیگری در استان وجود دارد که در حال اضافه شدن به جرگه باشگاهای بزرگ خصوصی هستند. باشگاههای سپاهان، ذوبآهن و گیتیپسند نمود باشگاهداری در بخش ورزش حرفه ای و قهرمانی هستند.
شکل مدیریت و کاری در باشگاه سپاهان، در ایران منحصر به فرد است. هیچ باشگاهی در ایران وجود ندارد که همچون سپاهان این تعداد از رشته ورزشی، ورزشکار و تیم را پوشش دهد. باشگاه ذوبآهن نیز در گذشته چنین بود اما در حال حاضر تعدادی از رشتهها را حذف و تعدیل کرده است. باشگاههای خصوصی اصفهان نمونه باشگاهداری موفق در کشور هستند.
در ادارات کل بخشی به نام ورزش حرفهای تعریف نشده و ماموریت اصلی و اساسی ادارات کل توسعه ورزش همگانی است، اما در قاب ورزش قهرمانی هیئتهای ورزشی تحت نظارت اداره کل فعالیت میکنند. در قالب ورزش حرفهای نقش باشگاهها پررنگ بوده و نقش اصلی را ایفا میکنند.
در رشته کشتی باشگاه سپاهان در یکی دو سال گذشته ضمن تیمداری، قهرمانی لیگ کشور را کسب کرده است. نقش باشگاه سپاهان در رشته ووشو به خوبی پررنگ و قابل مشاهده است. در ورزش باستانی که نماد پر افتخار ورزش کشور است، باشگاه سپاهان تیم داری میکند.
باشگاههای ما در قالبی که باید نقش خودشان را ایفا کنند به خوبی فعالیت میکنند. باشگاهی همچون سپاهان در کشور نداریم. استقلال و پرسپولیس که در چند روز گذشته به بخش خصوصی واگذار شدهاند تنها در رشته فوتبال آقایان تیم داری میکنند. سپاهان در بیش از ۲۰ رشته ورزشی در دوبخش آقایان و بانوان تیم داری میکند. ذوبآهن نیز در چند رشته تیم فعال دارد. گیتیپسند در رشتههای والیبال، فوتسال و هندبال تیمداری میکند.
الگوی باشگاه داری استان اصفهان الگوی موفقی است. قبل از حضور در اداره کل در باشگاه ذوبآهن توفیق خدمتگذاری را داشتم و میدانم باشگاهها چه نیازهایی دارند و چه حمایتهایی لازم است تا بتواند فعالیت خود را به خوبی پیش ببرند. تلاش کردهام تا ضمن حضور در کنار باشگاهها حمایت لازم را داشته باشم تا مسائل را رفع و رجوع کنیم و مسیر کسب موفیتشان هموار و تسهیل شود. زمانی که باشگاهها دغدغهای از نظر حوزه مدیریتی و نظارتی نداشته باشند کارشان را بهتر پیش میبرند.
ایمنا: به عنوان سکاندار ورزش اصفهان استمرار موفقیتهای باشگاههای اصفهان را در چه موضوعی مبینید؟
محمدی: نقش اداره کل ورزش، نقش حمایتی است و نباید هیچ نقش دخالتی و اجرایی داشته باشیم، بنایی نیز برای ورود به این حوزه نداریم. باشگاههای ما در بخش مدیریت از ثبات نسبی خوبی برخوردار هستند. همان طور که معتقد هستیم هیئت ورزشی باید سکاندارش را به عنوان رئیس بشناسد تا برنامه ریزی و مدیریت امور را داشته باشد، قطعاً باشگاهها نیز زمانی که بدانند یک مدیر عامل دارند و این شخص با قدرت کارش را انجام میدهد شخص سکاندار میتواند تصمیمات خوبی بگیرد و ورزشکاران را به سمت ساحل موفقیت هدایت کند.
با وجود مدیر عامل باثبات و موفق در امور اجرایی، دغدغه های هواداران و مردم برطرف میشود و آرامش خاطر برای ورزشکاران و خانوادها ایجاد میشود. همه خواسته و تلاش ما در جهت کمک، حمایت و رفع مشکلات بوده است. مداوم از سوی اداره کل اعلام شده اگر نیاز که همراهی و یاری ما است، بدانند که ما پشتیبان آنان هستیم. سعی شده ارتباطمان را در این خصوص با مجموعه ها به شکلی قوی حفظ کنیم.
ایمنا: با توجه به سابقه حضور در باشگاه ذوبآهن، نظرتان در خصوص اتفاقات اخیر این باشگاه همچنین عملکرد نیما نکیسا چیست؟
محمدی: از وضعیت داخلی، شرایط و تراز مالی باشگاه ذوبآهن هیچ اطلاعی ندارم و نمیتوانم قضاوتی انجام دهم. آن چیزی که از قدیم و زمان حضورم در این باشگاه در ذهن دارم این است که اگر در ذوبآهن مدیریت و مجموعه تیم مدیریتی که مستقر و در حال فعالیت است در موقعیتها و بزنگاههای تصمیم گیری حوزه مالی، دقت نظر کافی را نداشته باشد با توجه به وضعیت مالی که سهام دار عمده این کارخانه دارد و شرایطی که حاکم است، قطعاً با مشکل مواجه میشود.
روزی که من در این باشگاه حضور داشتم میزان بدهی سنواتی و فصل جاری که در آن قرار داشتیم قابل توجه بود. بزرگترین هدف و تلاشمان حفظ مجموعه ذوبآهن بود و در کنار آن جراحی مالی سنگینی که انجام دادیم باعث شد خیلی مشکلات و مسائل مالی که انباشت چندساله داشت بر طرف شود و بدهی ها از بین رود.
امروزه نیز مدیر عامل وقت به همراه تیم مدیریتی باید به همان نحو ایفای نقش کند و مسائل مالی حال و آینده را در نظر بگیرند تا روال امور و ادامه حیات باشگاه با مشکل مواجه نشود.
در روزی که سکان باشگاه ذوبآهن را تحویل گرفتم ادامه حیات باشگاه با مخاطرات زیادی همراه بود. تلاشمان بر این بود که به دور از ایجاد هیجان مسائل را مدیریت کنیم. به واسطه هیجانی که در ورزش وجود دارد خیلی از مسائل اگر اطلاع رسانی عمومی شوند، نتیجه عکس دارد و روحیه ناامیدی بین تیم و ورزشکاران ایجاد میشود.
اگر چنین اتفاقی در ورزش رخ دهد، جمع کردن وضعیت و ادامه مسیر با مشکل روبه رو شده و غیر ممکن است. در آن زمان علیرغم مشکلاتی که وجود داشت و به سختی مسیر را طی میکردیم به نوعی با سیلی صورتمان را سرخ نگه داشته بودیم تا فضای روانی که در تیمها، ورزشکاران و پرسنل حاکم است یک فضای آرام و عادی باشد.
توصیه من به مجموعه مدیریتی باشگاه ذوبآهن این است تا مسائل فوق را مورد توجه قرار دهند. حال اینکه ما بتوانیم کارکرد مدیرعامل و تیم مدیرتی وی را مورد ارزیابی قرار دهیم، به این موضوع باز میگردد که ما اطلاعاتی دقیق و کافی از موضوعات درون باشگاه داشته باشیم. به حمدالله تیم فوتبال ذوبآهن با وضعیت خوبی در میانه جدول قرار دارد. هرچند چند هفتهای با مشکل مواجه بود و نتیجه خوبی کسب نشد، اما در چند هفته گذشته بازیهای حساسی را به سود خود تمام کردهاند. ثبات خوبی در تیم فوتبال ذوبآهن دیده میشود و با وجود اتفاقاتی که رخ داد ربیعی به کار خود ادامه داد و انصافاً نشان داد که مربی موفقی است.
کد خبر 749216